شکلات خانواده

نصیحت

1392/2/23 0:01
نویسنده : مادر
90 بازدید
اشتراک گذاری

محمد عزیزم نمی دونم موفعی که تو بزرگ شدی من هستم یا نه یا حتی سعادت دیدن روی ماهت و دارم یا نه . ماممانی من ازت می خواهم همیشه یک انسان درستکار باشی و بر خلاف انسانیت رفتار نکنی .واست یک شعر می زارم که واسم جالبه این شعر مهدی سهیلی به پسرش سهیله من واست می زارم چون به این تکه های شعر اعتقاد دارم.دلم می خواد مو به مو روش زوم کنی .فدایت مامان


دراين سامان بغيرازشوروشرنيست

شرافت جزبدست سيم و زرنيست

 

شرف،هرگز خريداري ندارد

درستي،هيچ بازاري ندارد

 

همه دام و دد يك سر دو گوشند

همه گندم نما وجو فروشند

 

«عبادت» جاي خودرا بر «ريا»داد

صفا و راستگويي از مد افتاد

 

جوانمردان،تهي دست و تهي پاي

لئيمان را بساط عيش،برجاي

 

كنون دارم نصيحت هاي چندي

بيا بشنو چند پندي

 

نخستين،آنكه با ياد خدا باش

زراه دشمنان حق جدا باش

 

ولي راه خدا تنها زبان نيست

در اين ره از رياكاران نشان نيست

 

«خداجو» با «خداگو» فرق دارد

حقيقت با هياهو فرق دارد

 

«خداگو» حاجي مردم فريب است

«خداجو» مؤمن حسرت نصيب است

 

«خداگو» بهر زر خواهان حق است

وگر بي زر شود از پايه لق است!

 

«خداجو» را هواي سيم و زر نيست

بجز فكر خدا,فكر دگر نيست

 

مرو هرگز ره ناپاك مردان

ز ناپاكان هميشه رو بگردان

 

اگر چه عيب باشد راستگويي!

ولي خواهم جز اين،راهي نپويي

 

اگر چه دزد،كارش روبراه است

ولي دزدي بكيش من گناه است

 

اگر دستت تهي شد،دل قوي دار

براه رشوه خواران پاي مگذار

 

 

 

 

پسرم ،هوش خود را تيزتر كن

زابليسان آدم رو حذر كن

 

تو باما بعد از اينها خوبتر باش

روان مادر وجان پدر باش

 

بود چشم اميد ما بدستت

من و مادر،فداي چشم مستت

 

بعمر خويش باما با وفا باش

به پيري هم عصاي دست ما باش

 

دلم خواهد كه بينم شادكامت

نشيند مرغ خوشبختي ببامت

 

خدا را از سر جان بندگي كن

به نيروي خدا رخشندگي كن

 

بيا و حرمت مارا نگهدار

پس از ما هم «خواهرت » را  هم نگهدار

 

خواهرت را رهبري كن

به تيره راهها،روشنگري كن

 

مده از دست،رسم مهرباني

باو نيكي بكن تا ميتواني

 

تو بايد رنج او باجان پذيري

اگر از پا فتد،دستش بگيري

 

شما بايد كه با هم جمع باشيد

به تيره راهها،چون شمع باشيد

 

بهين چيزي كه شهد زندگانيست-

فقط يك چيز. . آنهم مهربانيست

 

پس از ما،يادگار ما،شماييد

نشان از روزگار ما،شماييد

 

دلم خواهد كه روي غم نه بينيد

بجز آسودگي همدم نه بينيد

 

شويد از جام عيش جاودان مست

تو و او را به بينم دست در دست

***

نصيحت هاي من پايان گرفته

ولي طبعم ز لطفت جان گرفته

 

دوباره گويمت اين پند در گوش

مبادا گفته ام گردد فراموش؟

 

مرنجان خواهر پاكيزه خو را

زكف هرگز مده دامان او را 


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)